*بعضی وقت ها که به بچه ها خیلی فشار می آمد ، می خوابیدند.حداقل موقع خواب تشنگی یادشان می رفت. نمی دانی تشنگی چه می کند با آدم.یک دقیقه هم که حواست پرت بشود، یک دقیقه است.
*بعضی وقت ها که به بچه ها خیلی فشار می آمد ، می خوابیدند.حداقل موقع خواب تشنگی یادشان می رفت. نمی دانی تشنگی چه می کند با آدم.یک دقیقه هم که حواست پرت بشود، یک دقیقه است.
....قطعه کتاب
"زن مزرعه ی مرد است . آدمی که مزرعه اش را بکارد و چیز خوب بکارد و به ش برسد ، آخر کار هم محصول خوب برمی دارد.در هر مزرعه ای هم ، هرچیزی نمی شود کاشت.هرچیزی هرجایی عمل نمی آید.باید آب وخاک را بشناسی.
از یکی پرسیدم:"این زن ها که مزرعه هستند، چی باید کاشت در این مزرعه ها؟".
گفت:"نسل".
گفتم:"ضررمی کنی.آفتش زیاد است و محصولش کم . نه که بگویم نسل را از بیخ و بن بگذر ازش.می گویم آن که باید بکاری تا آخرش برنده باشی نسل نیست." باید چیزی بکاری که آفتش کم باشد و محصولش زیاد . مزرعه است.گلدان که نیست.
گفت "چی بکارم؟"
گفتم:"حالا من یادت می دهم . برو محبت بکار. در این خاک که من می شناسم فقط تخم محبت می گیرد.یک دانه بکار صد دانه درو کن." نه؟
گفت:"پس بیچاره زنم که نمی تواند بکاردو درو کند."
گفتم: " چرا نمی تواند؟"
گفت: "مزرعه ندارد که بکارد و درو کند."
گفتم :"دارد . تو عقلت مثل من است نمی رسد.اما او خودش عقلش می رسد.وقتی به تو می گوید خسته نباشی و تو پر در می آوری ، دارد می کارد . تو هم مزرعه ی اویی. "
گفت :"پس چرا خدا من را گفت او را نگفت؟"
گفتم: "خدا مثل من و تو نیست.احترام می گذارد به کسی که می فهمد.دید عقل من و تو نمی رسد به من و تو گفت.دید زن ها عقلشان میرسدنگفت.خدا خودش هم من و تو را ساخته و هم زن را.خودش می داند که کی چی را خوب می فهمد."
پ.ن:
*بدون هیچ گونه تغییری نقل قول میشودو کاملا طبیعی است.
*از کتاب"باران خلاف نیست،نوشته کورش علیانی،نشر خیمه"
*شاید برای مردها وزن های امروزیا آینده مفید باشد.
*...وانتخاب قسمتی از کتاب به معنای تایید تمام مطالب کتاب نیست.
رسول خدا (صلی الله و علیه وآله وسلم ) فرمودند:
هیچ مؤمنى نیست که براى مـردان و زنان مـؤ مـن دعـا کـنـد جـز ایـنـکـه خـداى عزوجل به او باز گرداند، مانند آنچه را براى ایشان دعا کرده است.
همانا بنده اى باشد کـه در روز قیامت دستور دهند که او را به دوزخ ببرند، پس مردان
مؤ من و زنـان مـؤ مـنـه گـویـنـد: ایـن اسـت آنـکـه براى ما دعا مى کرد پس شفاعت ما را درباره او بـپـذیـر و او را بـدوزخ مـبـر. خـداى عزوجل شفاعت ایشان را درباره او بپذیرد، و آن بنده نجات یابد.
منبع : اصول کافى جلد 4 صفحه : 270
....به نام باشکوه و بزرگت، دست به دامان شده ام
به آن آویخته ام
و بر آن تکیه کرده ام
که آن، رشته ی استواری است که گسستی برایش نباشد؛
پس پیمانم را مشکن
درخواستم را باز مگردان
خواهشم را در پرده مدار
و آرزویم را کم ارج مشمار
به خاکساری و زاری و نیاز و تنگدستی ام،مهرآور
که مرا جز تو امیدی نیست
و نه آرزویی
و نه نگاهبانی
جز تو،ای خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا
در محضر آفتاب یکصدداستان کوتاه کوتاه درباره امام صادق علیه السلام از بدو تولدتا شهادت آن حضرت را در بر می گیرد و هشتمین جلد از مجموعه چهارده جلدی چهارده خورشید ویک آفتاب است که هر کتاب یه یکی از اهل بیت علیهم السلام اختصاص دارد.
کتاب فوق همانندسایر کتاب های همین مجموعه، نثری روان وهمه فهم دارد.قالب مینیمال یا همان داستان کوتاه کوتاه بهترین شکل انتخاب شده برای نوشتن این مجموعه بوده است.
همه کتاب های مجموعه خوب یا خوب ترند. چرا که توسط افراد مختلف با قلم ها ی متفاوت تالیف شده اند .کتاب فوق هم یکی از کتاب های خوب تر وحتی عالی این مجموعه می باشد.
طراحی زیبا،چاپ،نوع کاغذ وحتی صفحه آرایی وبه خصوص یکصد منبعی که در انتهای هر کتاب آمده است شما را از این که وقت گذاشتید واین کتاب را خواندید راضی خواهد کرد.
در محضر آفتاب شما را ترغیب خواهد کرد تا به عنوان یک کتاب از یک مجموعه خوب در زمینه داستان کوتاه کوتاه به دیگران هدیه ویا حداقل معرفی کنید.
من تا الان این کتاب و این مجموعه را بارها یک نفس خوانده ام واگر میتوانستم به همه دوستان وآشنایان هدیه می دادم....
تکه های خواندنی از کتاب:
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
طالبان علم، سه گروه اند و تو آنان را به ذات و صفاتشان بشناس : گروهی برای کارهای جاهلانه و بحث های خصومت آمیز درس می خوانند . گروهی برای گردن فرازی و فریبکاری تحصیل می کنند ، و گروه سوّم ، علم را برای فهمیدن و تعقّل کردن فرا میگیرند.
گروه اول با سخنان خود مردم را می آزارند و در بحث های علمی مجادله و لجاجت میکنند ، اینان درس میخوانند تا در مجلس عمومی با حضور مردم سخن علمی بگویند ، معلومات خود را به رخ این و آن بکشند و با نیروی دانش دیگران را شکست دهند و برتری خود را اثبات نمایند.
گروه دوم وقتی بااقران و امثال خود مواجه می شوند ، تکبّر می کنند و بر اثر غرور علمی ،آنان را با دیده ی تحقیر می نگرند و موقعیکه با ثروتمندان پست تر از خود بر خورد مینمایند به مکر و فریب دست می زنند و تملّق می گویند تا توجه آنان را به خود جلب کنند و از ثروتشان بهره مند کردند....
گروه سوّم در تحصیل علم ، هدف صحیح و منزّه دارند و ممکن است در پرتو دانش خود به کمال انسانی نائل گردند، ولی گروه اوّل و دوّم گرچه درس می خوانند و از پی تحصیل علم می روند امّا اخلاق بد و رفتار ناپسندشان سدّ راه سعادت آنها است و نمی توانند از معلومات خویش به شایستگی استفاده نمایند.