....قطعه کتاب
"زن مزرعه ی مرد است . آدمی که مزرعه اش را بکارد و چیز خوب بکارد و به ش برسد ، آخر کار هم محصول خوب برمی دارد.در هر مزرعه ای هم ، هرچیزی نمی شود کاشت.هرچیزی هرجایی عمل نمی آید.باید آب وخاک را بشناسی.
از یکی پرسیدم:"این زن ها که مزرعه هستند، چی باید کاشت در این مزرعه ها؟".
گفت:"نسل".
گفتم:"ضررمی کنی.آفتش زیاد است و محصولش کم . نه که بگویم نسل را از بیخ و بن بگذر ازش.می گویم آن که باید بکاری تا آخرش برنده باشی نسل نیست." باید چیزی بکاری که آفتش کم باشد و محصولش زیاد . مزرعه است.گلدان که نیست.
گفت "چی بکارم؟"
گفتم:"حالا من یادت می دهم . برو محبت بکار. در این خاک که من می شناسم فقط تخم محبت می گیرد.یک دانه بکار صد دانه درو کن." نه؟
گفت:"پس بیچاره زنم که نمی تواند بکاردو درو کند."
گفتم: " چرا نمی تواند؟"
گفت: "مزرعه ندارد که بکارد و درو کند."
گفتم :"دارد . تو عقلت مثل من است نمی رسد.اما او خودش عقلش می رسد.وقتی به تو می گوید خسته نباشی و تو پر در می آوری ، دارد می کارد . تو هم مزرعه ی اویی. "
گفت :"پس چرا خدا من را گفت او را نگفت؟"
گفتم: "خدا مثل من و تو نیست.احترام می گذارد به کسی که می فهمد.دید عقل من و تو نمی رسد به من و تو گفت.دید زن ها عقلشان میرسدنگفت.خدا خودش هم من و تو را ساخته و هم زن را.خودش می داند که کی چی را خوب می فهمد."
پ.ن:
*بدون هیچ گونه تغییری نقل قول میشودو کاملا طبیعی است.
*از کتاب"باران خلاف نیست،نوشته کورش علیانی،نشر خیمه"
*شاید برای مردها وزن های امروزیا آینده مفید باشد.
*...وانتخاب قسمتی از کتاب به معنای تایید تمام مطالب کتاب نیست.