ذره




*پدرش علی بود،پسرحسین ومادرش فاطمه،دختر حسن.

نسبش از هر دو طرف به علی می رسید و فاطمه دختر پیامبر.

اولین فرزندی بود که هم ا زنسل حسین بود و هم ا زنسل حسن.

.........

*پیرمردمی آمد،می نشست جلوی نوه ی پیامبر تا او برایش حدیث بگوید.

مردم مدینه می گفتند:"کارهای جابر عیب است!خود از اصحاب پیامبر است ولی،می آید پیش این کودک تا از او درس بگیرد."

تو آن روز به آب رسیدی.....

اما...

.

حسین و پنهانی عشق...؟

« مَن عَشِقَ وَ کَتَمَ وَ عَفَ وَ ماتَ، ماتَ شَهیداً »
" آنکه عاشق گردد و کتمان کند و عفاف بورزد و در همان حال بمیرد ، 
شهید مرده است "

مرحوم دولابی رحمه الله علیه:
اگر توبه کنیم گناه می رود ولی اثر گناه گاهی می ماند ...
اشک بر اباعبد الله آثار گناه را هم پاک می کند ...

چرا کرب و بلایم نمی بری....؟

شاید...

آشفته از مَه دور بهتر.....*

* بگفتا دوری از مه نیست در خور؟              بگفت آشفته از مه دور بهتر ...

                                                                                    نظامی

 ـ ...گذشتگان بر این باور بوده اند که دیوانه چون در ماه بنگرد، دیوانه تر شود.

 

 ...

*غذا می خورد.جدای از مادرش.گفتند:"تو که این قدر به مادرت احترام می گذاری وبه او محبت می کنی،ماندیدیم با او سر یک سفره بنشینی."

گفت:"می ترسم دست به لقمه ای بزنم که مادرم می خواهد بردارد."

..

 

از قبل خودت را برای زیارت حضرت آماده می‌کنی. سعی داری همۀ شنیده‌ها و خوانده‌ها را در ذهنت مرور کنی و با رعایت تمام تشریفات به‌سمت حرم امن آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام بروی.

کفش‌هایت را به کفشداری صحن آزادی‌ می‌سپاری. کتاب زیارت را برمی‌داری. می‌روی برای طلب اذن دخول... .

حین خواندن اذن دخول و غرق شدن در حال‌وهوای افکار خودت، صدایی به گوش می‌رسد. صدای در زدنی. سرت را که بالا می‌آوری جلوی خودت می‌بینی‌اش.

مردی با صورت آفتاب‌سوخته، سبیل درشت و لباس بختیاری. سر و رویش را به درب‌های ورودی حرم می‌کشد. صدای بوسه‌های مدامش را می‌شنوی.

دعای بیست وچهارم....صحیفه سجادیه

لینک

 کلمات وقتی برای تو می آیند......

خودشان به سمت روضه ات می روند....

السلام علی الشیب الخضیب.....