خطبه 113 نهج البلاغه...
...میزان نمک غذای هرکسی با دیگری تفاوت دارد؛ چراکه خیلی از مهمانها خودشان اندازۀ نمک را مشخص میکنند. خودشان از بین نمکپاشهای داخل سفره، یکی را انتخاب میکنند. یکی مزۀ نمکش مزۀ پول و ثروت میدهد. یکی ازدواج، یکی اولاد، یکی خانه، یکی ادامۀ تحصیل، دیگری اندیشه و فکر و یکی هم معرفت... .
شخصی که معرفت را انتخاب میکند، ازهمان اول که سر سفره نشسته، دستدراز نمیکند تا نمک را بردارد. او همان کسی است که غذایش را دست گرفته و نزد صاحبخانه میبرد. چراکه او مهمان است و خواسته که خود میزبان برایش نمک بریزد. بههرحال آشپزغذایش همین صاحبخانه است.
خداوند مربی است و ما مربا. برای پختن مربا باید هم شیرینی به کار برد همترشی؛گاهی گرمش کرد ،گاهی سردش .
خدا هم با ما همین کار را می کند.به مربی خود اعتماد کنیم و در کارش اظهار نظرنکنیم و به کارش تن بدهیم و تسلیم شویم. مرحوم حاج اسماعیل دولابی
حرفهایی که کهنه نمی شوند/سید مهدی شجاعی/صفحه 19
..........................
ملخ ها در شهر!
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود زیر گنبد کبود یه شهری بود و مردمی داشت.
شهری زیبا و دوست داشتنی که مردمی با صفا و آرامش در ان زندگی می کردند.
آنها هر چه می خواستند از باغها و مزرعه هایشان به دست می آوردند و هیچ وقت گرسنه نمی ماندند.
حرم، مکان است و محدوده...
حرم مکانی است که اهل از نااهل شناخته می شود...
اهل که باشی اذن مدام داری، نااهل که باشی باید برای هر بار وارد شدن اجازه بگیری... اهل که باشی یعنی آشنای اهل حرمی و نگاه چشمانی، صمیمانه به دیدارت میآید...
ولی اهل که نباشی...
اذن میگیری که نگاهها از تو و نگاه تو از اهل حرم و بر روی آنچه که نباید ببینی، پوشیده شوند... .
مائیم واسیر غمت دیگر هیچ
دلداده خاک قدمت دیگر هیچ
ما را همه شوق کفشداری تو بس
در صحن وسرای حرمت دیگر هیچ
پ.ن:
بالای قفسه های کفشداری صحن آزادی حرم آقا امام رضا علیه السلام با خط زیبای نستعلیق نوشته بودند....
حضرتش طلب لباس کردند تا پس از شهادت بدنشان
برهنه نماند.
شلواری کوتاه وتنگ آوردند اما نپذیرفتند.فرمودند:
«لا، ذاک لباس من ضربت علیه بالذلّة»
نه، این لباس کسی است که دچار ذلّت شده است...
*بحارالانوار، ج45، ص54.