حرفهایی که کهنه نمی شوند/سید مهدی شجاعی/صفحه 19
..........................
ملخ ها در شهر!
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود زیر گنبد کبود یه شهری بود و مردمی داشت.
شهری زیبا و دوست داشتنی که مردمی با صفا و آرامش در ان زندگی می کردند.
آنها هر چه می خواستند از باغها و مزرعه هایشان به دست می آوردند و هیچ وقت گرسنه نمی ماندند.
رودخانه های پر آب در خت های سر سبز و بلند گل ها و میوه های گوناگون و... همه نعمت هایی بودند که خداوند به انها بخشیده بود.
روزی مردی وارد شهر شد و به مردم گفت: من از بالای کوه ملخ های زیادی را دیدم که به طرف شهر پرواز می کردند.
مردم این شهر با شنیدن این خبر به شدت ترسیدند ولی قبل از انجام هر کاری با سخنرانی های متعدد و طولانی از مرد به خاطر دادن این خبر تشکر کردند.
سپس همه برای مبارزه با ملخ ها بسیج شدند چگونه؟
شاعران در شعرهایشان نویسندگان در نوشته هایشان سخنرانان در سخنرا نی هایشان در باره ی زشتی ملخ و ضررها و زیان هایش داد سخن دادند و تا توانستند ملخ هارا محکوم کردند.
در این حال دوباره خبر رسید که ملخ ها هر لحظه نزدیک تر می شوند.
باز هم دست به کار شدند و تلاش کردند که شعارهای محکم تری علیه ملخ ها بدهند و آنها را بیشتر محکوم به مرگ کنند.
در حالی که مردم شهر مشغول بحث و گفتگو برگزاری سمینار در باره ی کیفیت ظهور ملخ پیشینه تاریخی آن مختصات ظاهری و باطنی ملخ و دلایل حمله ملخ ها به شهر بودند ملخ ها وارد شهر شدند.تمام شهر را اشغال کردند و به ویران کردن مزرعه ها و کشتزارها پرداختند.
بعد از ان همه همچنان درباره ی ملخ ها گفتگو می کردند علیه ملخ ها شعار می دادند و... ملخ هم همچنان خوشه های گندم را می خوردند سبزی ها را می جویدند و باغ ها را ویران می کردند.
***
قاعدتا در پایان همین داستان-که زکریا تامر برای کودکان نوشته است-نقطه ی تمت این مقال زا باید گذاشت و "السلام"ی گفت و خوانندگان عزیز را به خدای بزرگ سپرد اما هرچه فکر می کنم از طرح چند سوال ساده و ابتدایی نمی توانم بگذرم.
آیا در این که دشمن دست به هجومی همه جانبه علیه فرهنگ ما زده تردیدی هست؟
آیا کسی می تواند این هجوم ویران کننده را منکر شود؟
آیا به مسلخ نفلگی فرو افتادن جوانان ما در پرده ابهام و احتمال است؟
آیا فقر و فساد و بی عدالتی و فحشاء و ارتشاء جایی برای دوام دین و ایمان واخلاق باقی می گذارد؟
آیا وجود ملخ هایی که مدام به کار جویدن شاخه و ریشه فرهنگ و اخلاق مشغولند مبهم و پوشیده است؟
پس چرا هیچ کس کاری نمی کند؟
دستگاههای اجرایی چقدر عمق این فاجعه را فهمیده اندو برای مقابله با آن برنامه ریزی کرده اند؟
تا کی می توان فقط حرف زدو شانه از زیر بار کار و مسئولیت خالی کرد؟
"کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون"
خداوند ما را به وظایفمان آشنا کند و از این استدراج برهاند....ا
ادامه دارد...
لینک.......2
ممنون از اطلاع رسانی شما ..
من منتظر شما هستم ها برادر..
عاقبتت بخیر