حرم، مکان است و محدوده...
حرم مکانی است که اهل از نااهل شناخته می شود...
اهل که باشی اذن مدام داری، نااهل که باشی باید برای هر بار وارد شدن اجازه بگیری... اهل که باشی یعنی آشنای اهل حرمی و نگاه چشمانی، صمیمانه به دیدارت میآید...
ولی اهل که نباشی...
اذن میگیری که نگاهها از تو و نگاه تو از اهل حرم و بر روی آنچه که نباید ببینی، پوشیده شوند... .
حرم، محل آرامش وسکون است... آرامش اهل حرم، راحتی و آسودگی خاطر اهلش... .
اهل حرم مَحرمند و دردودل کردن پیش آنها راحتتر... .
حرم، مرزی است بین آنچه که باید باشی و آنچه که نباید باشی... .
حرم، مرزی است که به تو میگوید برای وارد شدن به آن باید مُحرم شوی تا مَحرم شوی... .
حرم، یعنی برای وارد شدن به آن باید آدابش را بدانی وآداب دان باشی... .
حرم، یعنی باید بین حرفها، نگاهها و کارها فرق قائل شد... .
حرم، یعنی نگرانیها را داخل نیاور... !
حرم، یعنی حرف بیرون از حرم را داخل حرم نزنی و حرف حرم را به بیرون از حرم نبری... .
حرم، یعنی جایی که بهترین نگهبانت را مدافع آن میکنی... .
حرم، یعنی جایی که دست هیچ حرامی به آن نمیرسد... .
حرم یعنی...
متجاوز به آن حرامی است و دفاع از اهل حرم واجب، ریختن خون متجاوز مباح و مدافعش شهید....
وقتی به حرم وارد میشوی که حرامی در پس باشد... .
حرم یعنی حُرمت، یعنی احترام، یعنی احرام... .
اما..
ظهر روز دهم... .
پس از ذبح ذبیحان مَحرمهای حرم... .
حرامیها همه چیز حرمش را به هم ریختند... .
تنها زینب، محل آرامش بود... .
تنها زینب بود که صمیمانه منتظر بود... .
تنها زینب بود برای دردودل کردن... .
تنها زینب بود که نگرانیش را داخل حرم نمیآورد... .
تنها زینب، بهترین مدافع حرم بود... .
...
همۀ حرم، زینب بود و بس... .
حرم یعنی زینب... .
یعنی دل زینب....
آنکه شد محرم دل در حرم یار بماند...
وانکه این نکته ندانست در انکار بماند!!!
و این جریان هنوز ادامه دارد ...
تاریخ مکرر در مکرر!
خوب باشه!
ما هم تکرار می شویم!
تکثیر می شویم!
منتشر می شویم!
ذبح می شوم!
قطعه قطعه می شویم!
نه از روی عادت!
از روی مالک شدن انشاالله...
محرم شدن در مجنون شدن است...
اگر عقل بی عشق وعشق بی عقل در آیی مجنون نخواهی شد!!
دیو می شوی!
بو می دهی!
دیگر راهت حرم نیست!!!
مجنون شو....
آنکه شد ....
التماس دعای فرج وعهد را جهانی نمائیم....انشاالله
لبیک یا حسین جان...لک لبیک....