ذره

۱۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جانا» ثبت شده است

*دریافت

 سدیر صیرفی گوید:بر مولایمان امام صادق علیه السلام وارد شدیم و دیدیم که بر خاک نشسته و مانند مادر فرزند مرده شیدای جگر سوخته ای می گریست و اندوه تا وجناتش رسیده و گونه هایش دگرگون شده و می گوید:

« سیدی! غَیبتُکَ نَفَت رُقادی و ضَیَّقَت عَلَّیَ مِهادی و ابتزَّت منی راحةَ فوادی.

سیدی! غَیبتُکَ اوصلت مصابی بفجایع الابد و فقدُ الواحد بعد الواحد یُفنی الجمعَ و العدد فما اُحِسُّ بدَمعَةٍ ترقی من عینی و انین یفتر من صدری عن دوارج الرزایا و سوالف البلایا الا مَثَّلَ لِعینی عن عوایر اعظمها و افظعها و بواقی اشَدِّها و انکرها و نوائب مخلوطة بغضبک و نوازل معجونة بسختک. »

« مولای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است.

مولای من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده و فقدان یکی پس از دیگری جمع و شمار را نابود کرده است. 

من دیگر احساس نمی کنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانم روان است  و ناله ای را که از مصائب و بلایای گذشته از سینه ام سر می کشد، جز آنچه را که در برابر دیدگانم مجسم است و از همه گرفتاری ها بزرگتر و جانگدازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملایماتی که با غضب تو در آمیخته و مصائبی که با خشم تو عجین شده است»

*کمال الدین / ج2 / باب 33 با اندکی تخلیص

و عالم بچگی یه اتفاق کوچیک آدم رو شاد و اون روز  رو به یاد ماندنی می کنه. حتما همه از اون وقتا یه اتفاقایی تو ذهنشون دارن .یه اتفاقی که  روال عادی اون روز رو به هم زده.

فکر کن هر روز با سرو صدای گنجشک های درختای نارنج بیدارباش داری.اونم به چه سختی.اما چند روزی  است که جوجه های تازه از تخم دراومده اومدن وبه مرغ و خروس ها اضافه شدن.کار هر روزت با چشمای خواب آلود شده بیرون آوردن جوجه های رنگ و وارنگ از کارتن و آزاد کردنشون میون حیاط وبعدش هم  اینکه بگردی  جوجه خودت رو پیدا کنی.آخه جوجه ها  هم تو خونه شما اسم دارن...

یه کار دیگه هم داری...باید بگردی ببینی مرغ ها کجا رفتن تخم گذاشتن و برشون داری و تحویل بدهی به مادر.اونم  دنبال تخم مرغ میون علف ها ،بوته هاو زیر چوب های قدیمی.

فکر کنین وقتی می خواید تخماشون رو بردارین همشون با هم شروع میکنن به سرو صدا وقد قد کردن با صدای بلند.اونقدر بلند که آبروتو می برن....

نرگس های شیراز...

امسالمان هم...

چیدیدم...

.

.

اما تو ....

باز هم ...

نیامدی....

نیامدی...

از مزرعه آفت زده ام....

از مزرعه  محل عبور شده ام...

از مزرعه  چراگاه شده ام...

و از مزرعه  آتش گرفته ام...

چه انتظاری می توان داشت؟....

.

.

.

محصولی برای برداشت نمانده.... تنها...امیدم به باران توست.

آنکه دائم...

هوسسوختن ما...

می کرد...

...

کاش می آمد و از دور تماشا می کرد....


خدا کند که...

بهار....

زودتر بیاید...

برای بعضی ها....

خیلی....

زمستان است....

...

عکاس هاهم عالمی دارن...

عکس هرعکاسی طعم ومزه مخصوص خودش روداره....مثل طعم و مزه دست پخت. 

 عکاس هاچیزایی می بینن که بقیه یا نمی بینن یا بی خیال از کنارش ردمی شن.

شکارچی لحظه های نابی هستن که ما مفت از دست دادیم.

عکس می گیرن از عشق،نفرت،زندگی،...

 عکس می گیرن ازخوبی ها وبدی هایی که داخلش غرقیم اما نمی بینیم.

عکس می گیرن ازانسان های کوچیک اما بزرگ یا ازانسان های بزرگ ولی کوچیک.....

زیبایی و زشتی ها رو از یه زاویه می بینن که فکرش هم نمی کردیم.

عکاس ها ازاونایی هستن که می تونن زمان رودرقاب دوربینشون اسیرکنن واین از هرکسی برنمیاد.کمکمون می کنن تا برلحظه گذشته واتفاق های افتاده بهترنگاه کنیم .

و بتونیم راز اون لحظه از زمان رو پیدا کنیم.رازی که می تونه شیرین باشه یاتلخ .اما تلخی بعضی رازها هم شیرینه....

                                        

  روزی در مشهد مقدس نزد آیت‌الله خوشوقت تنها بودم و از ایشان سؤال کردم  وقتی که به حرم امام رضا(علیه السلام) مشرف می‌شوید،

کدام زیات‌نامه را می‌خوانید و فکر می‌کردم که پاسخ ایشان زیارت جامعه و زیارت امین‌الله را مطرح می‌کند ولی ایشان گفتند، هیچکدام و من تعجب کردم.

 آیت‌الله خوشوقت گفتند هیچ زیارتی نمی‌خوانم و من پرسیدم پس در حرم چه می‌خوانید و ایشان در پاسخ گفتند: خودم با حضرت حرف می‌زنم، می‌گویم و می‌شنوم.

دریافت صوت

*بخوانیم...

خوش به حال اون مریضی که از بیماریش .... از دردش خبر داره....

.

.

.

* چو درد در تو نبیند که را دوا بکند ...

.

.

       
حافظ خوانی با صدای استاد موسوی گرما رودی