ذره

۲۲۹ مطلب با موضوع «جانا...دل» ثبت شده است

.....

می ترسم...

از نعمت های هر روزه ات

پ.ن:

امام علی (علیه السلام) : هـر گـاه دیـدی خـداوند با وجود گناهان، پیوسته به تو نعمت می دهد، به هوش باش که آنها برای تو نوعی غافلگیری و مرگ ناگهانی است. 

شرح غررالحکم جلد 3 صفحه 132

"دولت عشق"

گفت: فقیرم.
گفتند: نیستی.

گفت: فقیرم! باور کنید.
گفتند: نه! نیستی.

گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.
و حال و روزش را تعریف کرد. گفت که چقدر دست هایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد؛ ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.

گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.
گفتند: صد دینار اگر به تو بدهم، حاضری بروی و همه جا بگویی که از ما متنفری؟ از ما فرزندان محمد صلی الله علیه وآله.

گفت: نه! به خدا قسم نه.
- «هزار دینار»؟
- نه! به خدا قسم نه.
- ده ها هزار؟
- نه! باز دوستتان خواهم داشت.

- گفتند: چطوری می گویی فقیری، وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟
«چطور می گویی فقیری، وقتی کالای عشق به ما، در دارایی تو هست»؟

*پیش از طواف

در طلب باران*تقدیم به عاشقان حضرتش

 

نظام آفرینش براى انسان

آگاه باشید، زمینى که شما را بر پشت خود مى برد، و آسمانى که بر شما سایه مى گستراند، فرمانبردار پروردگارند، و برکت آن دو به شما نه از روى دلسوزى یا براى نزدیک شدن به شما، و نه به امید خیرى است که از شما دارند، بلکه آن دو، مامور رساندن منافع شما مى باشند، و اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که براى مصالح شما قیام کنند و چنین کردند.

فلسفه آزمایش ها

خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود میوه ها، و جلوگیرى از نزول برکات، و بستن در گنجهاى خیرات، آزمایش مى کند، براى آنکه توبه کننده اى باز گردد، و گناهکار، دل از معصیت بکند، و پندگیرنده، پند گیرد، و باز دارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد،

و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسیله دائمى فرو ریختن روزى، و موجب رحمت آفریدگان قرار داد و فرمود: (از پروردگار خود آمرزش بخواهید، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو مى بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را یارى مى دهد، و باغستانها و نهرهاى پرآب در اختیار شما مى گذارد).

پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پیش از آنکه مرگ او فرا رسد، اصلاح گردد.

نیایش طلب باران

بار خداوندا! ما از خانه ها، و زیر چادرها پس از شنیدن ناله حیوانات تشنه، و گریه دلخراش کودکان گرسنه، به سوى تو بیرون آمدیم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را امیدواریم، و از غذاب و انتقام تو ترسناکیم.

بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مایوس برمگردان! و با خشکسالى و قحطى ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتى که بى خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خویش مبتلا مگردان.

اى مهربانترین مهربانها! بار خداوندا! به سوى تو آمدیم از چیزهایى شکایت کنیم که بر تو پنهان نیست و این هنگامى است که سختیهاى طاقت فرسا ما را بیچاره کرده و خشکسالى و قحطى ما را به ستوه آورده، و پیشامدهاى سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنه هاى دشوار کارد به استخوان ما رسانده است.

بار خداوندا! از تو مى خواهیم ما را نومید برمگردانى، و با اندوه و نگرانى به خانه هایمان باز نفرستى، و گناهانمان را به رخمان نکشى، و اعمال زشت ما را قیاس کیفر ما قرار ندهى،

خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و برکت خویش را بر ما بگستران، و روزى و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانى سیراب فرما که سودمند و سیراب کننده و رویاننده گیاهان باشد، که آنچه خشک شده دوباره برویاند، و آنچه مرده است زنده گرداند.

بارانى که بسیار پرمنفعت، رویاننده گیاهان فراوان، که تپه ها و کوهها را سیراب، و در دره ها و رودخانه ها، چونان سیل جارى شود، درختان را پربرگ نماید. نرخ گرانى را پایین آورد، همانا تو بر هر چیز که خواهى توانایى.

پ.ن:

خطبه 143-ترجمه محمد دشتی

غلام همت آنم که زیر چرخ  کبود  

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
حافظ

تعلّق نداشتن می‌دونی ینی چی؟ ینی رها شدن از هرچی که در تو وابستگی ایجاد می‌‌کنه، از هر چیزی که  باعث درجا زدن و  توقف تو می شه، از هرچی که فکرشو بکنی، نمی‌شه از بعضی چیزا دل بکنی و از بعضی چیزای دیگه نه!

اگه از هرآنچه که دور خودت ساختی آزاد نشی و هِی ازاین شاخه به آن شاخه بپری، فقط سر خودتو کلاه گذاشتی و با کلمات بازی کردی،اگه بگی یا بنویسی که آزادم ازاعماق وجودت نیست، فقط مایۀ خندۀ دیگران شدی، واسه همین واقعا خوشحال نیستی و اگر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌خندی، زورکیه!

     برده فروشای قدیمو یادته؟ تو کتابا حتما خوندی؛ آدمای آزادو می‌گرفتن و به دست و پاشون زنجیر می‌بستن؛ اونارو  واسه فروش به بازار می‌بردن؛ ممکن بود برده‌ای اونجا از دست زنجیرا آزاد ‌بشه، ولی خوشحال نبود؛ آخه می‌دونست که هنوز به کسی تعلق داره ...برده بود دیگه ...همه اونو به اسم صاحبش می‌شناختن؛ طبیعیه که اونم دوست داشت مثل بقیه به اسم خودش شناخته بشه، متعلق به کسی نباشه و برای خودش باشه، آزاد... همۀ تلاش خودشو می‌کرد که آزاد بشه یا آزادش کنن... جالب اینه که وقتی صاحبش اونو آزاد می‌کنه تازه می‌گه: کجا برم بهتر از اینجا؟!

     تو هم تا قبل از اینکه به دنیا بیای آزاد بودی، ولی با تولدت وغل و زنجیر شدن دست و پات به این دنیا ،برده شدی؛ حالا اگه می‌خوای آزاد بشی، باید ازهر دنیایی که واسه  خودت ساختی رهاشی، اونقدر که  فقط خودت باشی و خودت؛ بعد از آزادی ام مطمئن باش که دنبال هیچکس نمی‌گردی؛ چون صاحب داری و چی بهتر از داشتن صاحب، هم صاحب داری  ویه جایی داری  که بتونی بهش پناه ببری واز همه بهتربه اسم خودت صدات می‌‌‌‌‌زنن...

درد دل های امیر المومنین علی علیه السلام...

درد دلهایی که:پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى‏دارد .

منتشر شد.

         السلام علیک یا احمد بن موسی الکاظم علیه السلام   

با عکس ها به زیارتشان بیایید...

....قطعه کتاب

ن مزرعه ی مرد است . آدمی که مزرعه اش را بکارد و چیز خوب بکارد و به ش برسد ، آخر کار هم محصول خوب برمی دارد.در هر مزرعه ای هم ، هرچیزی نمی شود کاشت.هرچیزی هرجایی عمل نمی آید.باید آب وخاک را بشناسی.

از یکی پرسیدم:"این زن ها که مزرعه هستند، چی باید کاشت در این مزرعه ها؟".

گفت:"نسل".

گفتم:"ضررمی کنی.آفتش زیاد است و محصولش کم . نه که بگویم نسل را از بیخ و بن بگذر ازش.می گویم آن که باید بکاری تا آخرش برنده باشی نسل نیست." باید چیزی  بکاری  که  آفتش کم  باشد و محصولش زیاد  . مزرعه است.گلدان که نیست.

گفت "چی بکارم؟"

گفتم:"حالا من یادت می دهم . برو محبت بکار. در این خاک که من می شناسم فقط تخم محبت می گیرد.یک دانه بکار صد دانه درو کن." نه؟

گفت:"پس بیچاره زنم که نمی تواند بکاردو درو کند."

گفتم: " چرا نمی تواند؟"

گفت: "مزرعه ندارد که بکارد و درو کند."

گفتم :"دارد . تو عقلت مثل من است نمی رسد.اما او خودش عقلش می رسد.وقتی به تو می گوید خسته نباشی و تو پر در می آوری ،  دارد می کارد . تو هم  مزرعه ی اویی. "

گفت :"پس چرا خدا من را گفت او را نگفت؟"

گفتم: "خدا مثل من و تو نیست.احترام می گذارد به کسی که می فهمد.دید عقل من و تو نمی رسد به من و تو گفت.دید زن ها عقلشان میرسدنگفت.خدا خودش هم من و تو را ساخته و هم زن را.خودش می داند که کی چی را خوب می فهمد."

پ.ن:

*بدون هیچ گونه تغییری نقل قول میشودو کاملا طبیعی است.

 *از کتاب"باران خلاف نیست،نوشته کورش علیانی،نشر خیمه"

*شاید برای مردها وزن های امروزیا آینده مفید باشد.

*...وانتخاب قسمتی از کتاب به معنای تایید تمام مطالب کتاب نیست.


رسول خدا (صلی الله و علیه وآله وسلم ) فرمودند:

هیچ مؤمنى نیست که براى مـردان و زنان مـؤ مـن دعـا کـنـد جـز ایـنـکـه خـداى عزوجل به او باز گرداند، مانند آنچه را براى ایشان دعا کرده است. 

همانا بنده اى باشد کـه در روز قیامت دستور دهند که او را به دوزخ ببرند، پس مردان  

مؤ من و زنـان مـؤ مـنـه گـویـنـد: ایـن اسـت آنـکـه براى ما دعا مى کرد پس ‍ شفاعت ما را درباره او بـپـذیـر و او را بـدوزخ مـبـر. خـداى عزوجل شفاعت ایشان را درباره او بپذیرد، و آن بنده نجات یابد.

منبع : اصول کافى جلد 4 صفحه : 270

....به نام باشکوه و بزرگت، دست به دامان شده ام

به آن آویخته ام

و بر آن تکیه کرده ام

که آن، رشته ی استواری است که گسستی برایش نباشد؛

پس پیمانم را مشکن

درخواستم را باز مگردان

خواهشم را در پرده مدار

و آرزویم را کم ارج مشمار

به خاکساری و زاری و نیاز و تنگدستی ام،مهرآور

که مرا جز تو امیدی نیست

و نه آرزویی

و نه نگاهبانی

جز تو،ای خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا

بگو خداوندا!...

به هرکه بخواهی فرمانروایی می دهی،

و از هر که بخواهی،فرمانروایی را بر می کنی.

هر که را بخواهی ارجمند می سازی،

و هرکه را بخواهی به خواری می افکنی.

نیکی همه در دست توست...

...به سوی او شکوه می شود و گشایش و امید،از او فرا می رسد.

خداوندا!

از تو می خواهم

 به شایستگی این نام های با شکوه و برکشیده به نزد تو

نام های برتر و والایی

که برای خویشتن خود برگزیده ای

و برای یاد خود،ویژه شان کرده ای

و همه ی آفریدگانت را،از گزینش آنها برای خود باز داشته ای

و از همه ی چیز ها،جز خود جدا کرده ای...