ذره

۲۲۹ مطلب با موضوع «جانا...دل» ثبت شده است

تو تنها برایش یک لشکر بودی...

عباس...

*فرازی از مقتل بحار الانوار

زیبا تر میشوی....

هر چه بیشتر نام تو را تکرار می کنم

حسین...

گاهی ما به دنبال کلمات می گردیم.

گاهی کلمات به دنبال ما می گردند.

گاهی  ما و کلمات دنبال هم می گردیم.

گاهی نه ما ونه کلمات دنبال هم نمی گردیم....

خدا.... آخری را نیاورد...


الله الله الله که دل کسی را نرنجانید!!!

خدایا پناه می برم به تو از شور آزمندی وتندی خشم و چیرگی حسد و کم طاقتی وناخرسندی از روزی مقدر و تند خویی و زیاده روی در لذت جویی و پافشاری بر باطل و پیروی از هوای نفس.....

آیا دل  ساکنانی غیر از تو دارد؟

تلفن همراهم زنگ خورد. حسین بود. همان نقاش ساختمان. چند وقت پیش رنگ‌آمیزی خانه را انجام داده بود. اسمش را حسین نقاش ثبت کرده بودم. بدون مقدمه گفت: یه بنده خدایی هست کارگره، دو تا کلیه‌هاش رو از دست داده، چهارتا دختر داره، وضع جسمی‌اش خرابه. میشه براش کاری کرد؟ خیلی هم زود باید این کار رو بکنیم. حدود 20میلیون لازمه؟

بدون رودربایستی گفتم: امیدی نیست، فکر نکنم به این سرعت بشه کاری کرد!

 دو ماهی گذشت و پیامکی آمد که «سجدۀ شکر به‌جا می‌آوریم به‌خاطر موفقیت‌آمیز بودن عمل پیوند کلیۀ آقای ...»، فرستنده: حسین نقاش.

 زنگ زدم به حسین و جریان را پرسیدم. خیلی آرام گفت: شکر خدا چند روز پیش عمل پیوند کلیه انجام شد و بدنش کلیه را قبول کرده. گفت: ناامید نشدیم. چند نفر با هم یه گروه راه انداختیم. به هرجا که می‌شد سر زدیم، حتی به شهرهای اطراف، شکر خدا تونستیم این آقارو  برای خونواده‌اش نگه داریم.

 خوشحال بودم، به‌خاطر وجود آدم‌هایی که با توکل به خدا ناامیدی برایشان بی‌معنی است و ناراحت از خودم که چرا به گروهشون نپیوستم!

 حسین نقاش هنوز هم هست. همین چند روز پیش گفت: ناخوش احوالم، سنگ کلیه‌ام حدود سه سانت شده و خیلی اذیتم می‌کنه، کلیه‌هام سنگ سازن...

 فکر کنم دیر یا زود بایدبرای عمل سنگ کلیه‌اش کاری کندا

واین چند خط  هم ممکن است ادامه داشته باشداگر حسین نقاش حرف بزند .اگر بزند؟!


...

برای همه وقت دارم

 الا تو...

سه روز روزه سکوت.

تغییر نیاز به سکوت دارد...

صحن آزادی...

آ...ز...ا...د...ی...

  می گفت :مرحوم آیت اله بهجت ره همیشه ازصحن آزادی برای زیارت مشرف می شدند.

پایین پای حضرت وادب زیارت...