تلفن همراهم زنگ خورد. حسین بود. همان نقاش ساختمان. چند وقت پیش رنگآمیزی خانه را انجام داده بود. اسمش را حسین نقاش ثبت کرده بودم. بدون مقدمه گفت: یه بنده خدایی هست کارگره، دو تا کلیههاش رو از دست داده، چهارتا دختر داره، وضع جسمیاش خرابه. میشه براش کاری کرد؟ خیلی هم زود باید این کار رو بکنیم. حدود 20میلیون لازمه؟
بدون رودربایستی گفتم: امیدی نیست، فکر نکنم به این سرعت بشه کاری کرد!
دو ماهی گذشت و پیامکی آمد که «سجدۀ شکر بهجا میآوریم بهخاطر موفقیتآمیز بودن عمل پیوند کلیۀ آقای ...»، فرستنده: حسین نقاش.
زنگ زدم به حسین و جریان را پرسیدم. خیلی آرام گفت: شکر خدا چند روز پیش عمل پیوند کلیه انجام شد و بدنش کلیه را قبول کرده. گفت: ناامید نشدیم. چند نفر با هم یه گروه راه انداختیم. به هرجا که میشد سر زدیم، حتی به شهرهای اطراف، شکر خدا تونستیم این آقارو برای خونوادهاش نگه داریم.
خوشحال بودم، بهخاطر وجود آدمهایی که با توکل به خدا ناامیدی برایشان بیمعنی است و ناراحت از خودم که چرا به گروهشون نپیوستم!
حسین نقاش هنوز هم هست. همین چند روز پیش گفت: ناخوش احوالم، سنگ کلیهام حدود سه سانت شده و خیلی اذیتم میکنه، کلیههام سنگ سازن...
فکر کنم دیر یا زود بایدبرای عمل سنگ کلیهاش کاری کندا
واین چند خط هم ممکن است ادامه داشته باشداگر حسین نقاش حرف بزند .اگر بزند؟!
پ.ن:
خطبه 193 نهج البلاغه....در وصف متقین
....حاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ، فِى الزَّلازِلِ وَقُورٌ،
و خوبیش آشکار است، نیکى اش روى آورده، و شرّش روى گردانده، در حوادث آرام است
.....النّاسُ مِنْهُ فى راحَة. اَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ،
.... مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد،
وَ اَراحَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ.....
و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند.
▌║█║HOO ALI HEYDAR MADAD ©sajjadabdi ▌║█║