ذره

۱۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اندیشیدن» ثبت شده است

یکی رو تصور کنین که عاشق سیب باشه. به­ خاطر همۀ خوبی­ هایی که سیب داره. از رنگ، بو و زیباییش گرفته تا مزه و طعم... . هر روز از یه کوچه ­باغ سیب هم رد میشه. همون کوچه ­باغی که از وقتی درختا با اومدن بهار سبز شدن، منتظرشون بوده تا الان که وقت چیدن سیب­ ها شده. هرروز، هرطور که شده یه دونه سیب از باغبون گرفته.

یه روز که رفت باغ، باغبون بهش گفت: برو با خودت یه کیسه بزرگ و محکم بیار. خیلی هم سفارش می­ کنه که ته کیسه، سوراخ نباشه. اونم به هر سختی شده یه کیسه پیدا می­ کنه. وقتی برمی­ گرده، می­ بینه باغبون توی باغ نشسته.

 - بیا تو و هرچی می­خوای سیب بچین. آزادِ آزادی. هم خوردن حلال و هم بردن. هر چی بیشتر بچینی، سهم خودته. بزرگ و کوچیکی و سالم و خراب بودنشون هم به انتخاب خودت... .

تو زندگی ­ام گاهی یه فرصت ­هایی پیش میاد تا ما آدما کیسه ­های خالیمون رو پر از سیب و عطرش کنیم. فقط باید حواسمون باشه کیسۀ بزرگ و محکم و سالمی داشته باشیم. سوراخ نداشته باشه و طوری نشه که یدفعه متوجه بشیم هرچی جمع کردیم ازسوراخ ته کیسه ریخته...!

این روزها از اون فرصت هاست...

 امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند:

«أَلْقَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ الْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ المَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ.»

خـویشاونـد کسـى است کـه دوستـى و محبّت، او را نـزدیک کرده باشد و اگـر چـه نـژادش دور بـاشد.و بیـگانـه کسـى است کـه از دوستـى و محبّت به دور است و گرچه نژادش نزدیک باشد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 643 ، ح 7 - تحف العقول ص 234

 

...لازم نیست که در دعاهامان بگویم که [خدایا] اگر مصلحتمان این است به ما بده.

این باید اعتقادمان باشد که خدا مصلحت ما را به ما می دهد. این که این را می گوییم برای این است که دلمان بفهمد. باید بدانیم که خدا غیر از حکمت کاری نمی کند. اگر نداد، بر آن ندادنش شکر....
...اینقدر فردای قیامت از نداشته هاش شکر می کنیم که حساب ندارد....مثل این می ماند که بچه شما از شما یک گوهر شب چراغ می خواهد که همه زندگی او است. [برای گرفتنش] گریه هم می کند. اما [شما آن را] به او نمی دهی. اگر [آن گوهر را] بدهی،‌ [آن بچه] ضایعش می کند. اگر بدهی و ضایع شود و  بعد آن بچه به عقل بیاید، می گوید تو که عاقل بودی چرا بمن دادی؟...

آیت الله امجد...

خدا رو شکر،یه ماه رمضون دیگه هم دیدیم...

دریافت

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دل ها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جان ها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو می خندند می بارند
ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند

 

....او با توست ،چرا تو با او نیستی؟

اگر می خواهی با او باشی ،به همین مزرعه و گلشن روی زمین نظاره کن،این جاست جایگاه شکفتن آن دسته گل ابدیت.

آیا می دانی هوی وهوس پرستی تو و ستمکاری تو بردیگران و بی اعتنایی ات به دستورات الهی ،پایمال کردن این مزرعه وگلشن است که دسته گل خندانِ تو ازهمان سربرخواهد زد؟

 *تا اینجا خواندم....

امام صادق علیه السلام...

 اِعلَمى اَنَّ الشّابَّ الحَسَنَ الخُلُقِ مِفتاحٌ لِلخَیرِ، مِغلاقٌ لِلشَّرِّ وَ اِنَّ الشّابَّ الشَّحیحَ الخُلُقِ مِغلاقٌ لِلخَیرِ مِفتاحٌ لِلشَّرِّ ؛

بِدان که جوانِ خوش اخلاق، کلید خوبى ها و قفل بدى هاست و جوانِ بداخلاق، قفل خوبى ها و کلید بدى هاست.

امالى (طوسى) ص 302، ح 598

کارم را به خلق وامگذار....

                                                                 لاتَکِلنِی اِلی خَلقِک....

صحیفه سجادیه.دعای 22

ملتی که «پانزده خرداد» روز خون و «هفده شهریور» روز نوید پیروزی خون، جمعه «سیاه روزی‏» رژیم را با افتخار و پیروزی پشت سرگذاشته است، از این محاصرات اقتصادی و نظامی باک ندارد . آنان باک دارند که اقتصاد را زیربنا، و شکم را قبله‏ گاه، و دنیا را مقصد و مقصود می‏دانند...

.

.

.

.

.

.

"...برملت عظیم ایران لازم است ‏شکر نعمت های غیر متناهی الهی را، در سالروز پانزده خرداد به جان و دل بجا آورد ."