رهبر کتابخوانم:
«این کتاب مرا باز در شور و حال حسرتآلود زیارت خانهی خدا و حرم رسولالله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم به آن نیست. تا به یاد دارم -از سال های دور جوانی- هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافتهام. اما حتی در دوران سیاه اختناق که هر روحانی بامعرفت و بیمعرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان میتوانست در خط حج قرار بگیرد ... و من نمیتوانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حملهدار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمیتوانست و جرأت نمیکرد نام مرا در فهرست حاجیهای خود -چه رسد به عنوان روحانی کاروان- بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مکه و مدینه، خالی نمانده بود ... و این امید، اگرچه با حج ده روزه سال 58 که به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزندهتر و مشتعلتر شد .. در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم ... اما امروز ...؟ شور و اشتیاقی بیسکون و امیدی تقریبا فرو مرده ... تنها تسلی به خواندن اینگونه سفرنامهها یا شنیدن آنها است که خود بازافزاینده شوق نیز هست.
این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده!
1370/12/10.
سید علی خامنه ای»
قطعه کتاب....
*...اینجا مدینه است،مامن پیامبر،شهر انصار،فرودگاه مهاجرین...اینجا مدینه است،با مسجد قبا،کوه احد،...اینجا مدینه است،با زخمی بزرگ و غربتی بزرگتر،بقیع.اینجا...
*... قبایی که ما دیدیم، مسجد بزرگ و باز هم یک پارچه سفیدی بود، نوساز، که هیچ خبری از قبای ساخت پیامبر به تو نمی داد. این مسجد قبا تو را یاد پیامبر نمی اندازد،تو را به یاد اولین مسجد دنیای اسلام نمی اندازد، بلکه حواس تو را به سعودی ها و آبادانی و عمران آن ها می اندازد. سعودی ها در تخریب و از بین بردن تاریخ مجسم اسلام- که بیشترین سهم آن در مدینه تجلی دارد- موفق شده اند...
*...آن ها به دو شیوه عمل می کنند. یا مثل این دو مسجد[پیامبر و قبا] و اماکن تاریخی اطراف مسجد نبوی تیغ بلدوزر و دندان های لودر را می اندازند و از بیخ و بن آنچه که هست می کنند و صاف می کنند و به اسم عمران و آبادی بنای تازه ای بالا می برند. و یا با رها سازی آن بنا و مکان مقدس تاریخی، از مرور زمان و تخریب بلند مدت بهره می گیرند. مثل آنچه که در مورد بقیع، احد و غار حرا روا داشته اند. به نظرم خرابکارهای زرنگی هستند....
پ.ن:
"...سفر حج، برای من، غیر از نوشته هایی که بر صفحه دل ماند، کتاب سفر به قبله را هم به همراه آورد. این کتاب فقط یک بار روی چاپخانه را دید؛ نه من پی گیر چاپ دوباره آن بودم و نه حوزه هنری روالی برای تجدید چاپ داشت. ماند تا امروز و این دوره که موها یکی در میان سیاه وسفید شده و به گذشته بیشتر چشم دوخته می شود تا آینده. "
کتاب نخستین سفرنامه مراسم حج پس از کشتار ایرانیان در مکه به سال 1366 است و نیز نخستین نگاه نویسنده به این مراسم وبه قول خودش "....و از آن جا که جمع این دو نخستین تازگی هایی در بر داشت به شنیدن و دیدنش می ارزید."
*کلیک 1