هیچ کس تا آن روز صدای قرآنت را ازبلندی نشنیده بود....
از سر ِناقه ی غم شیشه ی صبر افتاده
همه دیدند که زینب سر قبر افتاده
چشم او در اثر حادثه کم سو شده است
کمرش خم شده و دست به زانو شده است
سرش بر نی تنش در قعر گودال
ادب را گه الف گردید گه دال
سری بر نیزه ای منزل به منزل
به دنبالش هزاران کاروان دل
چگونه پا ز گل بردارد اشتر
که با خود باری از سر دارد اشتر
گران باری به محمل بود بر نی
نه از سر باری از دل بود بر نی...
هــوالـسیــد
بازار غریبی است بازار کربلا،
که خریداران خریده می شوند...
در کربلا آن گاه که هر آن چه بودت دادی،
خریده شده ای...
در کربلا،نه به آن چه داده ای،
به آنچه نداده ای می نگرند...
«علی اکبر بقایی»
و هیچ کس مصداق قرآن را بر نیزه ندیده بود...!
امان از دل زینب...
السلام علیک یااباعبدالله
التماس دعا
قیصر امین پور
شعر نی نامه
یکی از شعرهای طولانیه ایشونه...و البته بسیار زیبا
سلام..
خدمت رسیدیم