ذره

 

 

نظرات  (۳۵)

  • محمدحسین جمال‌زاده
  • و خداوند قطعه‌هایی از بهشت را در زمین قرار داده...
    http://mh128.ir/post/423

    با سلام و تشکر از حضور پر برکتتان

    ایوان نجف عجب صفایی دارد ...


  • محمدمهدی جوان
  • سلام.وقتی میخوای ازحرم بیای بیرون غربت عجیبی سراسروجودآدمو میگیره.

    پاسخ:
    سلام
    کاملا موافقم
     ممنون از حضورتون
    یکی از عکس هایی که داخل حرم حضرت گرفتم از همین زاویه بود فقط حیف لنز واید نداشتم یه ذره تصویر بسته شد ... دعا کنید حرم امام حسین اجازش رو بدن
    موفق باشید
    گفته بودید سری بزنیم ...
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام
    ا ن شااله....
    ممنون
  • محمدعلی ربیعی
  • سلام خدا بر شما
    سپاس از قدوم کلیک هایتان
    دادا
    انشاالله همون جای همیشگی نوای
    هو علیٌ
    بگیریم

    در پناه اهل بیت

    پاسخ:
    سلام
    ان شااله...
  • دل تنگــــ امام زمان (عج)
  • سلام 
    داستان این یک بیت شعر شما:

    فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!

    شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :

    به آسمان رود و کار آفتاب کند .

    پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!

    بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى :

    به آسمان رود و کار آفتاب کند

    پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند .

    وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید :

    به آسمان رود و کار آفتاب کند

    فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .

    مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .

    هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .

    آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟

    راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :

    به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند

    طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :

    به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند

    وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ؟


    للحق

    پاسخ:
    سلام.
    ممنون از دقت نظر شما.
    هر چند سال ها پیش  داستانش  راشنیده بودم.
    مرور خاطراتی شد.
    یا علی
    بسم الله

    تمام لذت عمرم همین است .. که مولایم امیرالمومنین است

    ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است ..

    ذره‌ کوی امیرالمومنین باقی بمانید با نگاه خاص مولایمان ان‌شاءالله ...

    التماس دعا
  • هوالرحمــــن
  • ایوان نجف عجب صفایی دارد....
    مطلب و عکس که عالی بود
    همینطور نظرات 
    خداوند دل و جانمان را به آن سرا برساند
  • علیــــ ـرضا
  • سلام
    ممنون از وبتون
    قشنگ بود
    به روزم با پادکست افکت و صداهای زیبا
    تبادل لینک ؟
    پاسخ:
    سلام...
  • کوچکترین منتظر
  • داستان این بیت رو شنیدم

    خیلی زیباست

    ایشالا تو وبم میذارمش

    لینکتون کردم

    یا علی...

    پاسخ:
    سلام...نظر لطف شماست.یا علی
  • حمید درویشی
  • سلام خدا بر شما

    پاسخ:
    سلام...
  • حاج سالار
  • ای کاش لایق فیض همیشگی در کنار تو بودن می شدیم مولا
    پاسخ:
    ای کاش...
    ممنون از حضورتون.
  • بانوی نینوا
  • سلام و نور..
    تبریک ایام آغاز امامت حضرت صاحب..
    از شیرینی اش کامتان اهلی من العسل..
    به ما هم سری بزنید..
    خوشحال میشویم اگر قابل دانستید ما را هم به لیست دوستانتان اضافه کنید..
    در پناه حضرت حق..
    پاسخ:
    سلام...
    مزاحم شدیم...
  • یک سبد سیب

  • ذره...

    داستانش چیه؟!
    پاسخ:
    شاه نجف....
    جوابش در یکی از نظرات دوستان هست...
  • سلام بصیر
  • سلام بصیر
    داستان ذره را خواندیم و متاثر شدیم
    نمی دانیم چرا احساس میکنیم باید به قول شاعر چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
    با این داستان منقلب شدیم
     ناد علیا مظهر العجائب       تجده عونا لک فی النوائب
    کل هم وغم سینجلی         بولایتک یا علی یا علی یاعلی
    ایوان نجف عجب صفایی دارد ...




  • مدیون زهرا سلام الله علیها
  • یاعلی
  • مهدی پارسا
  • سلام
    وب خیلی متفاوتی داری. عالیه.
    خوشحال می شم با هم تبادل لینک داشته باشیم
  • سلام بصیر
  • اللهم صل علی محمد وآل محمد

    ناد علیا مظهر العجائب
    تجده عونا لک فی النوائب
    کل هم و غم سینجلی
    بولایتک یا علی و یا علی و یا علی
    سلام وب زیبایی دارید.
    خوشحال میشم به وب من هم سر بزنید.
    اگر با تبادل لینک موافق بودید نظر بذارید.
    heyatee.blog.ir
    یاعلی.
  • محمد هاشمی
  • درود

     

    دوست دارید هر روز یک حدیث کنار مرورگرتون(فایرفاکس - کروم) نشون داده بشه؟

    دوست دارید برداشت های افراد رو در مورد حدیث بدونید؟

     

    از طریق سایت «یک حدیث» می تونید نرم افزار متناسب با مرورگر خودتون رو دانلود و نصب کنید

    www.YekHadith.ir

     

    ویژگی های نرم افزار:

    • قابل اجرا روی فایرفاکس، کروم و ...
    • حجم بسیار کم (حدود 50 کیلو بایت )
    • سبک و سرعت بالا
    • نمایش احادیث روزانه
    • گفتگو آنلاین (چت) پیرامون احادیث

     

    شما هم با ارسال این پیام به دوستانتون توی ثواب این کار شریک باشید.

     

    سایر ابزارها هم به زودی به راه اندازی میشه

    راهنمایی بیشتر و تصویر نرم افزار:

    blog.YekHadith.ir

     

    نظر خودتون هم برامون بفرستید

    ممنون

  • سید حسین مدارایی
  • آخ که چقدر توی این ایام دلم هوایی شده. . .
  • سید مجتبی علمدار
  • وبلاگ قشنگی دارید.
    استفده کردم
    یازهرا(س)
  • خادم الشهداء
  • بسم الله الرحمن الرحیم 
    خیلی ممنون از خبر خوشتون 
     خیلی خوشحال شدم 
    راستی وبلاگ شما هم یکی از وبلاگ های برتر شناخته شده 
    خیلی خیلی تبریک عرض میکنم 
    انشاء الله همیشه موفق باشید 
    یا علی
  • گلبرگ دانلود
  • سلام و عرض ادب خدمت شما،
    به منظور حمایت از سایت گلبرگ دانلود که تمام مطالب آن رایگان و با زحمت فراوان جمع آوری شده و به استفاده عموم و بویژه بیانی های عزیز قرار گرفته لطفا هر نوع مطلب در مورد نرم افزار و بازی موردنیازتون رو از سایت ما دانلود کنید تا امید بیشتری برای ادامه راه بین بهترین وبسایت های دانلود پارسی داشته باشیم.(اگر میتونید آدرس مارو لینک کنید در صفحه پیوندهای خودتون)
    یاحق
  • سید جلال الدین منتظری
  • سلام علیکم ..
    از مطالب جالب وآموزنده ی وبلاگ شما بسیار لذت بردیم..
    اگر بتوانید در همه ی زمینه ها فعالیت داشته باشید بسیار جذاب تر و پر بیننده تر از گذشته به فعالیت ادامه خواهید  ..
    امید  می رود در آینده روابط سازنده ای بین دو وبلاگر برقرار باشد ..
    ومن الله التوفیق.
  • لبیک یاحسین ...
  • توکل بر خدایت کن ،
    کفایت میکند حتما ...
     
    اگر خالص شوی با او ،
    صدایت میکند حتما ...
     
    اگر بیهوده رنجیدی ،
    از این دنیای بی رحمی ؛
     
    به درگاهش قناعت کن ،
    عنایت میکند حتما ...
     
    دلت درمانده میمیرد ،
    اگر غافل شوی از او ؛
     
    به هر وقتی صدایش کن ،
    حمایت میکند حتما ...
     
    خطا گر میروی گاهی ،
    به خلوت توبه کن با او ؛
     
    گناهت ساده میبخشد ،
    رهایت میکند حتما ...
     
    به لطفش شک نکن گاهی ،
    اگر دنیا حقیرت کرد ؛
     
    تو رسم بندگی آموز ،
    حمایت میکند حتما ...
     
    اگر غمگین اگر شادی ،
    خدایی را پرستش کن ؛
     
    که هر دم بهترینها را ،
    عطایت میکند حتما ...
     سلام  بزرگوار خوشحال میشم از وب بنده دیدن کنید در صورت تمایل لینک کرده واطلاع بدین ممنون
    یاعلی



    سلام.
    توسل کنید برای نوشتن...
    یاعلی.
  • ذره ی ناچیز
  • 175 مرد
    175 شهید

    اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک...

    کامنتدونی اون پست خراب بود

    وفقک الله
    یازهرا...
  • شاعر دیوانه!!!
  • دلنشین و آرامبخش است این وبلاگ
    فردا یه عالمه مادر عکس بدست به خیابون میان ...

    هواشونو داشته باشیم ...



    سلام علیکم مومن
    عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب
  • نجمه خانم
  • این داستان چند تانقص داره 
    اول خوبی دختر توی زیباییشه یعنی؟؟؟؟
    دوم کوفته شد دختر دوم 
    سوم این طلبه ی خیییییییییییلی خوب باید می بوده که امام علی بهش دوبار لطف کنن درحالیکه وقتی گله می کنی اثرشو منفی می بینی
    یعنی دیدم که میگم.. مظهر ناشکریه دیگه...
    چهرام کی پسره دختره رو دید و با هم حرف زدن که به هم میخورن آیا؟؟؟؟


    بیخیال رفیق اصلا از این داستان خوشم نیومد مثل داستان زمین رو شخ گاوه می مونه که توی کتاب قصص الانبیا خودم خوندم یا داستان گناه حضرت داوود که خاک برسرها به اسم پیامبر چیا بستن....
    پاسخ:
    اول سلام
     دوم ممنون از نظرتون
    یاعلی
    امشب تمام آینه ها را صدا کنیدگاه اجابت است رو به سوی خداکنیدای دوستان آبرودار در نزد حق،درنیمه شب قدرمرا هم دعا کنیدالتماس دعا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">