توصیف مورچه به زبان نهج البلاغه:
در بخش هایی از نهج البلاغه گران بار امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، از آفرینش برخی موجودات سخن گفته شده است. از آن جمله، خطبه 185 این کتاب است که در آن، به بعضی شگفتی های آفرینش «مورچه» چنین اشاره شده است:
اگر [مردم] در عظمت قدرت [خداوند] و اهمیت نعمت او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان دوزخ می ترسیدند، ولی دل ها بیمار و چشم های بصیرت معیوب است. آیا به مخلوقات کوچکی که خدا آفریده است، نمی نگرند که چگونه آفرینش آنها را دقیق و حساب شده و ترکیب آنها را متقن ساخته، گوش و چشم برای آنها آفریده و استخوان و پوست آنها را مرتب کرده است.
به این مورچه نگاه کنید. با آن جثه کوچک و اندام ظریفش که به واسطه کوچکی، به سختی دیده می شود و درک همه پیچیدگی های وجود او در اندیشه نمی گنجد، چگونه روی زمین [ناهموار و پرسنگلاخ] راه می رود و به روزی اش دست می یابد. دانه ها را [از راه های دور و نزدیک] به لانه اش منتقل و در مکانی معین نگه داری می کند.
در فصل گرما برای سرما و به هنگام توانایی برای روز ناتوانی، ذخیره می کند. روزی اش [از سوی خدا [تضمین شده و خوراک موافق طبعش در اختیار او قرار گرفته است. خداوند منان هرگز از او غافل نمی شود و پروردگار مدبر محرومش نمی سازد، هر چند در دل سنگ سخت و خشک و میان صخره ای بدون رطوبت باشد.
اگر در دستگاه گوارش او و آنچه درون بدن او وجود دارد و آنچه در سر او از چشم و گوش قرار گرفته است، بیندیشی، شگفت زده خواهی شد و از فهم شگفتی ها [نهفته در آفرینش] او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ و بلندمرتبه است، خداوندی که مورچه را روی دست و پا[ی ضعیف و ظریفش] برپا داشته و او را بر ستون های محکمی [نسبت به آفرینش او [بنا نهاده است. اگر همه راه های فکر و اندیشه را تا به آخر برسی، همه دلیل ها به تو می گوید که آفریننده مورچه کوچک، همان آفریدگار درخت [تناور] نخل است؛ زیرا ساختمان اجزای هر موجودی دقیق است و هر مخلوق زنده ای درون خود، اعضای مختلف و پیچیده ای دارد. [به یقین،] آفرینش بزرگ و کوچک، سنگین و سبک، قوی و ضعیف، برای خداوند یکسان است و در برابر قدرتش همگون.
پیام متن:
*. اندیشیدن در عظمت خداوند و نعمت های او، انسان را به سوی مبدأ هستی هدایت می کند و او را از آتش دوزخ ترسان می سازد.
*. همه عقل بشر از درک شگفتی های موجود در آفرینش مورچه ناتوان است.
*. ظریف و ضعیف بودن مورچه، محکم و استواری آفرینش او را رد نمی کند.
*. در پیشگاه قدرت خداوندی، آفرینش ریزترین موجودات با خلق بزرگ ترین موجودات، برابر است.
مورچه : آیه ای از آیات الهی:
مورچه ای صبحگاهان ، از لانه ی زیر زمینی ی خود بیرون می آید و به دنبال آذوقه ای برای ذخیره سازی برای زمستان است . به دانه ی گندمی برمی خورد و آن را به دهان گرفته و به هر زحمتی که هست ، آن را تا لانه می بَرَد . لانه ی او زیر زمین است و زیر زمین نمناک و مرطوب و جای مناسبی است برای سبز شدن دانه ی گندم و در نتیجه از بین رفتن آن . مورچه به گفته ی جانورشناسان وقتی دانه را به لانه می بَرَد ، آن را از وسط نصف می کند و با این کار از سبز شدن آن جلوگیری می نماید !
این بود یک قضیه ی ساده از زندگی ی روزمرّه ی یک مورچه
اگر سرسری از کنار این قضیه بگذریم و مشمول خطاب ( افلا تدبّرون ) می شویم . چرا که تدبّر در کتاب تکوین همانند تدبر در کتاب تدوین لازم و ضروری است و تمام مخلوقات آیات و نشانه های الهی هستند
به نظر شما این مورچه ی ریز در این قضیه ی ساده چند علم دارد ؟ علم ؟!؟ بله ، مگر علم شاخ و دُم دارد ؟ من که کمی فکر کردم 6 علم و دانش برای این مورچه کشف کردم . قطعا شما هم با تدبر می توانید بر این موارد بیفزایید :
1 . علم هواشناسی : چون می داند که هوا همیشه خوب و خرم و زمین همواره سرسبز نیست بلکه زمستانی خواهد آمد که باید برای آن اندیشه نمود
2 .علم غذا شناسی ( یک ) : چون وقتی به دانه ی گندم می رسد ، تشخیص می دهد که این شیء خاصیت غذایی دارد . اذا اگر شما قطعه ی چوب یا پلاستیکی را دقیقا و با مهارت به اندازه و شکل دانه ی گندم بتراشید و به آن رنگ دانه ی کندم بزنید ، مورچه هرگز به آن اعتنایی نخواهد نمود !
3 . علم غذاشناسی ( دو ) : مورچه می داند که دانه ی گندم قابلیت نگهداری ی چند ماهه در زیر زمین را دارد و تا آن وقت فاسد نمی شود لذا غذاهایی مثل گوشت که چند روزه فاسد می شوند برای ذخیره سازی انتخاب نمی کند
4. علم گیاه شناسی ( یک : آسیب شناسی ) : مورچه می داند که این گندم آسیب پذیر است و اگر همینگونه زیر خاک رَوَد ، سبز می شود
5 .علم گیاه شناسی ( دو : درمان شناسی ) : مورچه ی می داند که علاج درد این گندم و راه رفع آسیب آن این است که آن را از وسط نصف کند . توجه دارید که این علم غیر از علم قبلی است . زیرا آسیب شناسی با درمان دو مرحله ی جداگانه است . در اولی درد تشخیص داده می شود و در دومی راه درمان . چه بسا امراضی که دانشمندان آن را تشخیص داده اند و به ماهیت آن پی بُرده اند ( مثل سرطان ) ولی هنوز راه درمان آن را کشف نکرده اند
6 . علم انبار داری و ذخیره سازی : که از علوم مهم امروزه ی بشری است . مورچه می داند که دانه های گندم قطعه شده را در چه مکان و دما و شرائطی انبار کند تا تا زمستان سالم بمانند و قابلیت مصرف خود را حفظ کنند
تازه این شش علم ، علومی است که بشر تا به حال کشف کرده است . قرآن که مدعی است مورچه حتی سخن می گوید و در سوره نمل فرموده : مورچه با حضرت سلیمان (ع) گفتگو کرد و حتی به او انتقاد نمود !
حالا یک سؤال ساده از تمام مُلحدان و بی خدایان دارم :
چه کسی این 6 علم را به مورچه آموخته است ؟ آیا مورچه درس خوانده یا کتاب مطالعه کرده یا در رشته غذاشناسی و گیاه شناسی دانشگاه تحصیل نموده است ؟!
مگر هر علمی به معلم نیاز ندارد ؟ تازه معلم مورچه خیلی مهارت داشته . چون همین الآن اگر همه ی جانورشناسان دنیا جمع شوند ، نمی توانند به یک مورچه یک مهارت دلخواهشان را بیاموزند !
ممکن است جواب دهند : مورچه طبق غریزه ی حیوانی خود این کارها را انجام می دهد
آری ، ما هم می دانیم . ولی چه کسی این غریزه ی را درسیستم بدن و مغز مورچه طراحی نموده است ؟ آیا کافی است که یک کلمه ی ( غریزه ) را بپرانیم و از کنار این همه عجائب به راحتی رد شویم ؟!؟
تازه مگر مورچه در مقابل سایر جانوران و کرات آسمانی و کهکشان ها اصلا به حساب می آید ؟!؟
شگفتی های آفرینش مورچه در بیان دانشمندان
مورچه ها به سبب فراوانی و ریز بود نشان، برای بیشتر انسان ها موجودی ناچیز و بی اهمیت هستند، ولی برای دانشمندانی که گاه به مدت بیست سال درباره زندگی آنها پژوهش علمی کرده اند، بسیار شگفت آورند. ما نیز با مطالعه یافته های اینان درباره ویژگی های این موجود کوچک، بیش از پیش به عظمت آفریدگارمان پی می بریم. برخی از این ویژگی ها از این قرار است:
1. آینده نگری مورچه و مدیریت او بسیار جالب است: در تابستان با الهام درونی به فکر زمستان سخت است، در صورتی که چه بسا هنوز زمستانی ندیده است. دانه های غذایی را به طور مناسبی نگه داری می کند، گاه آنها را از لانه بیرون می آورد تا هوا بخورند و فاسد نشود و گاه آنها را به دو یا چند قسمت تقسیم می کند تا سبز نشوند و فاسد نگردند. حتی نوشته اند دانه گشنیز را به چهار قسمت تقسیم می کند؛ زیرا اگر کمتر از آن باشد، سبز می شود و از بین می رود.
2. بیشتر مورچه ها سری بزرگ و اندامی کوچک دارند و نسبت به جثه خود بسیار قوی هستند، چنان که دانه ای را با چندین برابر وزن خود، به دندان می گیرند و از دیوار بالا می روند؛ کاری که برای هیچ زورمندی امکان پذیر نیست.
3. مورچه ها در اندام کوچک خود که گاهی فقط به دو میلی متر می رسد، همه دستگاه هایی را که در یک حیوان عظیم الجثه هست، دارند.
4. گروهی از مورچه ها کشاورزی نیز می کنند. نوعی مورچه که به «چتری» معروف است، باغچه ای در اطراف لانه خود ترتیب می دهد و در آن، قارچ های کوچک می پروراند. این گونه مورچه های کارگر برای کمک به رشد قارچ ها، قطعه های کوچکی از انواع برگ ها را جدا و با خود حمل می کنند. در این حالت، گویی مورچه ها چتری بالای سر دارند و بدین ترتیب، به آنها مورچه چتری گفته می شود.
5. نوعی از مورچه ها «سپاهی» نامیده شده اند و مانند عشایر، از جایی به جای دیگر کوچ می کنند. آنها حشره هایی درنده هستند که حتی فیل ها نیز مراقبند سر راه آنها قرار نگیرند، وگرنه آسیب جدی می بینند. گروهی از این مورچگان که در مناطق حاره زندگی می کنند، گوشت خوارند و هرگاه دسته جمعی به جانوری حمله کنند، به زودی او را از پای درمی آورند و در مدت کوتاهی همه عضله های حیوان را می خورند و تنها اسکلتی از او به جای می گذارند.
6. موقعیت شناسی مورچه نیز عجیب است. بنا به گفته برخی از دانشمندان، مورچه ای را میان دایره ای از آتش قرار دادند، او برای نجات خود به هر سو حرکت کرد و چون راه فراری پیدا نکرد، از میان رفت. پس از اندازه گیری نقطه ای که او در آنجا نابود شد، فهمیدند که آن مورچه درست در مرکز دایره قرار داشت؛ یعنی دورترین نقطه به آتش اطراف.
7. مورچه ها به طور دسته جمعی زندگی می کنند. در نتیجه، هر کدام وظیفه ای خاص برعهده دارند و آن را انجام می دهند. در میان آنها، گروهی نیز به صورت نیروهای مسلح هستند که آرواره های قوی دارند و از لانه ها در برابر هجوم دشمنان پاسداری می کنند.
پیام متن:
آفرینش خداوند در همه چیز بی نقص و تمام عیار است؛ زیرا پروردگار جهان هر چه را که صلاح آفریدگان و سبب آسایش زندگی شان بود، به آنان بخشد و در نهاد همه آنها تدبیر چگونه زیستن را به ودیعه نهاد، گرچه آن آفریده، موجود ریز و ناچیزی همانند مورچه باشد.
برف را ببین! اگر تند شلّاقی ببارد، نمی نشیند. برف وقتی می نشیند که آرام و زیبا ببارد.
حرف هم مثل برف است؛ اگر به قول « قرآن کریم » نرم و لیّن باشد، بر دل می نشیند و دلنشین خواهد شد. به همین دلیل خداوند به موسی و هارون فرمود:
« حال که پیش فرعون می روید، با او نرم سخن بگویید.
فَقُولا لَهُ قَولاً لَیِّنا. »(1)
یعنی اگر تند و خشن بگویید، او بر نمی تابدو بر دل سنگ او نخواهد نشست.
کلام و سخن حافظ چرا بر دل ها می نشیند؟
چون نرم است؛ مثل مخمل و حریر. ببین وقتی که می خواهد بگوید با هر کسی ننشین چه لطیف و چه نرم می گوید:
نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد .. بهتر آن است که بامردم بد ننشینی
پ ن:
1-سوره طه ، آیه 44 .
رنجبر ، محمدرضا ، « مثل شاخه های گیلاس » ، نشر شهر ، 1392، ص12.