-.... مادر جان نذرتون چیه؟ بفرمایید من توی این دفتر ثبت کنم.
پیرزن چادرش را کنار زد و فانوس را گذاشت روی میز.
- این دیگه چیه مادر جان؟
پیرزن سرش را انداخت پایین: یه فانوس داشتم نذر امام رضا کردم.
-.... مادر جان نذرتون چیه؟ بفرمایید من توی این دفتر ثبت کنم.
پیرزن چادرش را کنار زد و فانوس را گذاشت روی میز.
- این دیگه چیه مادر جان؟
پیرزن سرش را انداخت پایین: یه فانوس داشتم نذر امام رضا کردم.