هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا
سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد
سارا سوال می کرد ، دارا کجاست اکنون؟
دیدن شعله ها را در سنگرش به مجنون
سارای دیگری در مهران شده شهیده
دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده
چندین هزار دارا ، بسته به سر سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و در بند
با خون و چنگ و دندان دشمن زخانه راندیم
اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم
خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش جسمش ، مفقود در زمین است
در آن زمانه رفتند صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار «دارا»
دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه
در آن زمانه سارا با جبهه هاعجین شد
در این زمانه ناگه ، چادر« لباس جین» شد
سروده مرحوم ابوالفضل سپهر