ذره

۱۴ مطلب با موضوع «امام روح الله ره» ثبت شده است

جدیت کنید که

کارهایتان برای خدا باشد،

قیامتان لله باشد...

.

.

.

.

.

امام رو ح الله ره


پرسیده بود:چرا با عراق جنگیدید؟

گفته بود:ما نجنگیدیم،اون ها شرو ع کردند،ما فقط دفاع....

حرفش تمام نشده بود،زده بود زیر گوش سفیر ما.

طرف از کله گنده های شوروی بود،نمی شد کاری کرد.

نیمه شب بود که خبر به امام رسید،گفت:...همین الان!

هر چه گفتن:آقا! شوروی قدرت اول دنیاست،نمی شه که...

گفت : اگه کسی نمی ره،خودم برم؟

همون شب زنگ سفارت شوروی رو زدن.

گفت:با آقای سفیر کارداریم.

گفتن:ایشون خواب هستند،فردا بیایید.

گفت:نمی شه،از طرف امام اومدیم کار مهمی داریم.

سفیربا چشم های خواب آلود اومد،بدون حرف خوابوند زیر گوشش.

-:این به اون دَر،

خواب از سرش پرید.

*کتاب 21 سال گذشت،صفحه 95،موسسه فرهنگی هنری پلاک

دریافت

  • ذره