ذره

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نهج البلاغه» ثبت شده است

 قسمتی ازخطبه91 نهج البلاغه...

 خدا ....از اثر هر قدمى، از احساس هر حرکتى، و آهنگ هر سخنى، و جنبش هر لبى، و مکان هر موجود زنده اى، و وزن هر ذره اى، و ناله هر صاحب اندوهى اطلاع دارد. 






«ابن ابى الحدید»مى‏نویسد«من به آنچه که همه ملتها قسم میخورند سوگندیاد مى‏کنم که از پنجاه سال پیش تا هم اکنون بیش از هزار بار این سخن را خوانده ام و در هر بار در دلم لرزش، ترس و موعظه تازه‏اى پدید آمد و به سختى در قلبم اثرمى‏گذاشت،اعضاء و جوارحم به لرزه مى‏افتاد،نشده است در آن تامل کنم‏جز اینکه در آن حال به یاد مرگ خانواده،بستگان و دوستانم افتاده‏ام،درست‏برایم مجسم مى‏شد که من همانم که امام علیه السلام توصیفش را کرده است!

چقدر واعظان،خطبا،گویندگان و افراد فصیح در همین باره سخن گفته‏اند و من گوش فرا داده‏ام و من در سخنانشان دقت و تامل نموده‏ام،اما در هیچکدام‏تاثیر سخن امام علیه السلام را نیافته‏ام بنا براین این تاثیرى که بر قلب من مى‏گذارد یااز ایمانى است که به گوینده آن دارم و یا ایمان و نیت و یقین و اخلاص او سبب‏شده است که این چنین در روح شنونده اثر مى‏گذارد و در قلبها جایگزین شود».

(شرح ابن ابى الحدید ج 11 ص‏153)

خطبه 221 نهج البلاغه

 
حتما فکر میکنید می خواهم درباره کتاب حرف بزنم؟ اما ازاین خبرها نیست، فقط می خواهم یک خاطره بنویسم. بدون مقدمه بگویم:
 
چند وقت پیش رفته بودم کتاب فروشی و کنار کتاب فروش - که از دوستان قدیمی است- نشسته بودم . ساعت حدود 11شب بود . مشغله زیاد کاری همیشه مجبورم می کرد تا  آخر وقت ها به کتابفروشی بروم.بعد از ساعتی ،حرف ها ته کشیده بود و خستگی همه تنم را گرفته بود.
همین موقع بود که شخصی از پله های کتاب فروشی سرازیر شد پایین.با پیراهن مشکی رنگ و رو رفته وشلوار پاچه گشاد.موهای دم کفتریش صورت رنگ پریده اش را کوچک تر کرده بود.چند دکمه پیراهنش باز بود وکفش هایش را به دنبال خودش روی زمین می کشید.تسبیح سبز رنگی دور دستش صدا میکرد و نوک سیبیل هایش را توی دهانش مزه مزه می کرد.
 همان بار اول پیش خودم گفتم :"حالا نصف شبی بیا درستش کن...خدا به خیر بگذرونه...الانه که کار به چاقو کشی و زد و خورد بکشه."
 محلی به مانگذاشت. انگار ما اصلا نبودیم. داخل کتاب فروشی گشتی زدو نگاهی به چند کتاب انداخت.دوباره به سمت ما برگشت.
 چشم های خمارش را روی ما انداخته بود وجلو می آمد  .خودمان را برای هر چیزی آماده کرده بودیم الا چیزی که می خواست بپرسد.
"ببخشین شماجلددوم  شرح ابن ابی الحدید تو  کتابا دارین؟همون شرح نهج البلاغه منظورمه. لای کتابا هرچی گشتم به چیشم نیومد؟."
دوست کتابفروشم خودش را جمع وجور کرد وگفت:
"نه.متاسفانه . مگه شما کتابش رو خوندید؟"
 این جمله آخررا دوست کتابفروشم با تعجب ووصدای لرزانی پرسید.
"ها... چند سال پیش که سربازی بودم توی پادگان جلد اولش رو خوندم و از همون موقع دنبال جلد دومش هسم .ای قدر خوندمش که برگ برگ شده  .دیگه نمیش دست گرفت."
دوباره نگاهی به کتاب ها انداخت وپرسید:
"اگه سفارش بدم برام میارید ؟حتما بیارش.خو..."
دوستم فقط سری تکان داد. دوباره از پله ها رفت بالا. صدای درهم شده اش می آمد.
"...بازم میام .سر میزنم...حیفه اینا که نخوندن."
چند دقیقه ای سکوت همه کتاب فروشی را گرفته بود.فقط  چشم های متعجبمان به هم نگاه میکردند.
در فکر این بودم ما که این همه ادعای کتابخوان بودن داریم حتی جلد کتابی که می خواست ندیده ایم تا چه برسد خوانده باشیم.
" فقط خدا کنه دفعه دیگه که میاد منم باشم تا سر صحبت باهاش باز کنم.یادم باشه دوربین باهام باشه."
            

 

پی نوشت وادامه مطلب  :

ندارد اما

 ابن ابی الحدید کلیک فرمایید.

در طلب باران*تقدیم به عاشقان حضرتش

 

نظام آفرینش براى انسان

آگاه باشید، زمینى که شما را بر پشت خود مى برد، و آسمانى که بر شما سایه مى گستراند، فرمانبردار پروردگارند، و برکت آن دو به شما نه از روى دلسوزى یا براى نزدیک شدن به شما، و نه به امید خیرى است که از شما دارند، بلکه آن دو، مامور رساندن منافع شما مى باشند، و اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که براى مصالح شما قیام کنند و چنین کردند.

فلسفه آزمایش ها

خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود میوه ها، و جلوگیرى از نزول برکات، و بستن در گنجهاى خیرات، آزمایش مى کند، براى آنکه توبه کننده اى باز گردد، و گناهکار، دل از معصیت بکند، و پندگیرنده، پند گیرد، و باز دارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد،

و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسیله دائمى فرو ریختن روزى، و موجب رحمت آفریدگان قرار داد و فرمود: (از پروردگار خود آمرزش بخواهید، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو مى بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را یارى مى دهد، و باغستانها و نهرهاى پرآب در اختیار شما مى گذارد).

پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پیش از آنکه مرگ او فرا رسد، اصلاح گردد.

نیایش طلب باران

بار خداوندا! ما از خانه ها، و زیر چادرها پس از شنیدن ناله حیوانات تشنه، و گریه دلخراش کودکان گرسنه، به سوى تو بیرون آمدیم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را امیدواریم، و از غذاب و انتقام تو ترسناکیم.

بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را مایوس برمگردان! و با خشکسالى و قحطى ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتى که بى خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خویش مبتلا مگردان.

اى مهربانترین مهربانها! بار خداوندا! به سوى تو آمدیم از چیزهایى شکایت کنیم که بر تو پنهان نیست و این هنگامى است که سختیهاى طاقت فرسا ما را بیچاره کرده و خشکسالى و قحطى ما را به ستوه آورده، و پیشامدهاى سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنه هاى دشوار کارد به استخوان ما رسانده است.

بار خداوندا! از تو مى خواهیم ما را نومید برمگردانى، و با اندوه و نگرانى به خانه هایمان باز نفرستى، و گناهانمان را به رخمان نکشى، و اعمال زشت ما را قیاس کیفر ما قرار ندهى،

خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و برکت خویش را بر ما بگستران، و روزى و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانى سیراب فرما که سودمند و سیراب کننده و رویاننده گیاهان باشد، که آنچه خشک شده دوباره برویاند، و آنچه مرده است زنده گرداند.

بارانى که بسیار پرمنفعت، رویاننده گیاهان فراوان، که تپه ها و کوهها را سیراب، و در دره ها و رودخانه ها، چونان سیل جارى شود، درختان را پربرگ نماید. نرخ گرانى را پایین آورد، همانا تو بر هر چیز که خواهى توانایى.

پ.ن:

خطبه 143-ترجمه محمد دشتی


...سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره ‏اى ندارند، [و عبارتند] از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان.

همانا در این طبقه محروم گروهى خویشتن دارى کرده، و گروهى به گدایى دست نیاز بر مى‏ دارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش که خداوند براى این طبقه معیّن فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غلّه ‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیک‏ترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئول رعایت آن مى‏ باشى.

مبادا سر مستى حکومت تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسئولیّت‏هاى کوچک‏تر نخواهد بود.

همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى بر مگردان، به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمى‏ آیند و دیگران آنان را کوچک مى ‏شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند.

براى این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتنند فردى را انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونه‏ اى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا این گروه در میان رعیّت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را به گونه ‏اى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى....